دل نوشته هایم وقتی کوچولو بودم

باز هم دوباره دیدم ازم جدایی**باز خاطراتت شده برام تداعی**میمیرم از این درد بی صدایی**میمیرم از تنهایی

دل نوشته هایم وقتی کوچولو بودم

باز هم دوباره دیدم ازم جدایی**باز خاطراتت شده برام تداعی**میمیرم از این درد بی صدایی**میمیرم از تنهایی

راز دل

حرف دل راز است ، راز خود را فاش نکن ، راز اگر فاش شود ، صاحب دل رسوا شود ، بس عجیب حافظه ی مردم شهر ، قوی می گردد، خاطرات رازها از ذهن این مردم شهر ، پاک نمی گردد ، راز دل با آن گوی که بدانی دو لبش دوخته به هم ، در دهانش نیست هرگز زبان ، آن که او را تو رازدار خود بنمایی ، کاش باشد به دلش عشق به تو ، که نگهدار تمام سخنان دل رنجیدت باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد